معنی ترک شده - جستجوی لغت در جدول جو
ترک شده
لقدّ غادرٌ
ادامه...
لِقَدَّ غَادِرٌ
تصویر ترک شده
دیکشنری فارسی به عربی
ترک شده
Abandoned
ادامه...
Abandoned
تصویر ترک شده
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ترک شده
abandonné
ادامه...
abandonné
تصویر ترک شده
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ترک شده
נטוש
ادامه...
נטוש
تصویر ترک شده
دیکشنری فارسی به عبری
ترک شده
verlaten
ادامه...
verlaten
تصویر ترک شده
دیکشنری فارسی به هلندی
ترک شده
verlassen
ادامه...
verlassen
تصویر ترک شده
دیکشنری فارسی به آلمانی
ترک شده
покинутий
ادامه...
покинутий
تصویر ترک شده
دیکشنری فارسی به اوکراینی
ترک شده
porzucony
ادامه...
porzucony
تصویر ترک شده
دیکشنری فارسی به لهستانی
ترک شده
被遗弃的
ادامه...
被遗弃的
تصویر ترک شده
دیکشنری فارسی به چینی
ترک شده
abandonado
ادامه...
abandonado
تصویر ترک شده
دیکشنری فارسی به پرتغالی
ترک شده
abbandonato
ادامه...
abbandonato
تصویر ترک شده
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
ترک شده
abandonado
ادامه...
abandonado
تصویر ترک شده
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
ترک شده
ถูกทิ้ง
ادامه...
ถูกทิ้ง
تصویر ترک شده
دیکشنری فارسی به تایلندی
ترک شده
放棄された
ادامه...
放棄された
تصویر ترک شده
دیکشنری فارسی به ژاپنی
ترک شده
ditinggalkan
ادامه...
ditinggalkan
تصویر ترک شده
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
ترک شده
परित्यक्त
ادامه...
परित्यक्त
تصویر ترک شده
دیکشنری فارسی به هندی
ترک شده
ترک شدہ
ادامه...
ترک شدہ
تصویر ترک شده
دیکشنری فارسی به اردو
ترک شده
পরিত্যক্ত
ادامه...
পরিত্যক্ত
تصویر ترک شده
دیکشنری فارسی به بنگالی
ترک شده
kilichotelekezwa
ادامه...
kilichotelekezwa
تصویر ترک شده
دیکشنری فارسی به سواحیلی
ترک شده
заброшенный
ادامه...
заброшенный
تصویر ترک شده
دیکشنری فارسی به روسی
ترک شده
버려진
ادامه...
버려진
تصویر ترک شده
دیکشنری فارسی به کره ای
ترک شده
terk edilmiş
ادامه...
terk edilmiş
تصویر ترک شده
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر پاک شده
پاک شده
پاکیزه شده، سترده، زدوده، محوشده
ادامه...
پاکیزه شده، سترده، زدوده، محوشده
فرهنگ فارسی عمید
چرک شده
(چِ شُ دَ / دِ)
آلوده شده. چرکین. (ناظم الاطباء). شوخگن. کثیف. ناپاک. رجوع به چرک و چرک شدن و چرکین شدن شود
ادامه...
آلوده شده. چرکین. (ناظم الاطباء). شوخگن. کثیف. ناپاک. رجوع به چرک و چرک شدن و چرکین شدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویر کرخ شده
کرخ شده
سست و بیحس گشته خدر: (اعصاب کرخ شده وی در جستجو تاز یانه است، {بخواب رفته (عضو بدن و غیره)
ادامه...
سست و بیحس گشته خدر: (اعصاب کرخ شده وی در جستجو تاز یانه است، {بخواب رفته (عضو بدن و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر کرک شدن
کرک شدن
بصورت کرک در آمدن، ژولیده شدن (موی)
ادامه...
بصورت کرک در آمدن، ژولیده شدن (موی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تارک شدن
تارک شدن
چیز آموخته را فراموش کردن
ادامه...
چیز آموخته را فراموش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تاریک شده
تاریک شده
تیره شده تار شده
ادامه...
تیره شده تار شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تلف شده
تلف شده
توا وتی
ادامه...
توا وتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ترد شدن
ترد شدن
لطیف و نرم شدن
ادامه...
لطیف و نرم شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر چرک شدن
چرک شدن
کثیف، ناپاک شدن
ادامه...
کثیف، ناپاک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
پاک شده
سترده زدوده زایل شده محو شده مطموس منسوخ محکوک ممحوق، بری عاری، پاک پاکیزه زکی منقح مطهر
ادامه...
سترده زدوده زایل شده محو شده مطموس منسوخ محکوک ممحوق، بری عاری، پاک پاکیزه زکی منقح مطهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر طرد شده
طرد شده
رانده شده، رانده
ادامه...
رانده شده، رانده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر تخت شده
تخت شده
تَخْت شده
Folded
ادامه...
Folded
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ترک شدہ
ترک شده، رها شده است
ادامه...
تَرک شُدِه، رَها شُدِه اَست
دیکشنری اردو به فارسی